به نام خدا!
امروز رفتیم فرودگاه بدرقه حاجی ها!
کلی حالم گرفتست
اونجا کلی به همشون حسودیم شد...
اکثر اونایی که پارسال با هم همسفر بودیم هم اومده بودن فرودگاه
خوب تو غربت همه با هم فامیل میشن...!
یکی از دوستامون داشت بچه دو سالشم با خودش میبرد!
پارسال همچین روزی ما هم داشتیم میرفتیم...
خیلی دلم تنگ شده
تو فرودگاه همه حاجی های پارسالی گریه میکردن..حتی حاجی کوچولوها!
هرکدوم دلمون میخواست یه جوری با یادآوری خاطراتمون تجربیات مفیدمون! رو در اختیار زائرای حج بذاریم!
یکی میگفت مواظب باشید حتما ماسک بزنید...اون یکی میگفت غذاهای بیرونو نخورین...منم میگفت تو حرم ها کلمن های آب رو که دیدین یاد من بیوفتید و از اونها آب نخورین! گفتم اقلا این که با دیدن کلمن ها هم یاد من بیوفتن خودش خیلیه!
میدونم این مدت حج تا حاجی ها برگردن خیلی بهم سخت میگذره...
به یاد آوردن اینکه پارسال من هم اونجا بودم دلم رو خیلی تنگ تر میکنه
راست میگن آدم تا نرفته، فقط دوست داره بره ولی وقتی رفت دیگه دیگه دلشو اونجا جا میذاره...
منم دلمو اونجا جا گذاشتم
خداجون منم دل دارم خوب....! خوب منم میخوام...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ