سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که طمع را شعار خود گرداند خود را خرد نمایاند ، و آن که راز سختى خویش بر هر کس گشود ، خویشتن را خوار نمود . و آن که زبانش را بر خود فرمانروا ساخت خود را از بها بینداخت . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 85 اسفند 6 , ساعت 8:47 عصر

به نام خدا

 

خیلی وقت بود میخواستم درباره این چیزایی که میخوام امروز اینجا بگم بنویسم اما خوب نمیشد!

نمیدونم چرا..

این چند ساله که بیشتر ایران رفتم و بیشتر به آداب رسوم دقت کردم قبول کردنشونم برام خیلی سخت تر شده! بعضی وقتا اعصابم رو خورد میکرد

احساس میکردم این رسومات زندگی کردن رو خیلی سخت میکنه!

تشرریفاتی زندگی کردن و تجملات و اصراف، توی ایران در برداشت من به معنای کلاس بود و هرکس کمتر از این اصول پیروی کنه نشانه بی کلاسیش هست!

جالب اینجا بود که هرکس ما رو میدید انتظار داشت خیلی به این چیز ها اهمیت بدیم در حالی که این چیزها واقعا مسائل بی ارزشی بود که نمیدونم چرا تو ایران اینقدر با اهمیت شده.

برام عجیب بود همه مینالیدن از بدبختی و کلی ناله و نفرین میکردن که این چه مملکتی هست ما توش زندگی میکنیم و دولت فلان و دولت بیثار!!!!

اما هیچکس قبول نمیکرد که بابا مقصر خودمونیم!

هر جوون هم سن و سال خودم رو میدیدم اولین سوالی که ازم میپرسید این بود که اونجا خوش میگذره؟ و آخرین حرفش هم این بود که خوش به حال تو که اونجا راحت زندگی میکنی و مثل ما تو این مملکت بدبخت نمیمونی!!!

خیلی برام عجیب بود.

با خودم میگفتم خوب مگه مردم نیستن که مملکت رو میسازن؟ چرا یه جا اینقدر تشریفات و تجملات و یه جا اینقدر فقر؟

چرا این رسم و رسومات که هر روز آپدیت میشه و ورژن جدیدش میاد باعث شده مردم دست به هرکاری بزنن تا اون رسم و رسومات رو انجام بدن و از یکی دیگه کم نیارن!

چرا توی یک مملکت اسلامی نباید مسئولیت پذیری باشه؟ چرا آدم هایی که دم از دین میزنن و دائم یه تسبیح دستشونه راحت از زیر کار در میرن، راحت ساعت ها تو وقت کاری پشت تلفن صحبت شخصی میکنند! و چرا توی اداره ها باید حتما معرف داشته باشی تا به کارت رسیدگی بشه؟! چطور فکر میکنن پولی که میگیرن حلاله و چرا دائم میگن فرهنگ غرب غلطه و فرهنگ ما درسته!

پس چرا توی کشورهای غربی تا جایی که من دیدم هیچکس تو وقت کاری، کاری جزء کار نمیکنه؟ چرا وقتی میری ازت معرف نمیخوان؟

پس پول کدوم حلال تره؟

بعد جالب اونجاست که خود اون فردی که توی اداره ایران بعد از یه ساعت معطلی ارباب رجوع به دلایل شخصی تازه شروع میکرد غر غر کردن که چقدر وضعمون بده و چقدر فلان!

خوب یکی نبود بگه تو هم یکی هستی که گوشه ای از بار مملکت را باید انجام بدی خودت کارت رو درست انجام بده !

چرا یه پسر 22 / 23 ساله تو ایران که هنوز هم فکر میکنه بابا ساخته شده تا بهش پول تو جیبی بده فکر میکنه توی خارج براش فرش قرمز پهن شده؟ در حالی که توی خارج بچه ها از 13/ 14 سالگی باید هم درس بخونن هم کار کنند؟

چرا یه پدر نمیتونه دخترش رو شوهر بده چون نمیتونه جهازی مثل جهاز همسایه به دخترش بده و همین باعث میشه آبروش بره؟

چرا تو ایران اگه کسی نخواد این رسم و رسومات رو انجام بده متهم میشه به بی فرهنگی !

چرا نباید آدم بتونه راحت هر عقیده ای داره اجرا کنه... راحت با لقمه نونی که در میاره در حد خودش زندگی کنه و مجبور نشه رشوه بگیره و هرکاری بکنه تا از پس این رسم و رسوم مسخره بر بیاد؟

یادمه پارسال یه فامیلمون فوت کردند...بچه هاشون تا شب چهلم هر شب تو خونه پدریشون به همه فامیل شام میدادند.

دهن به دهن تو فامیل میچرخید که به به چه بچه های خوبی...واقعا حق پدری رو به جا آوردن!

این چه حق پدری هست که با چهل شب چلو کباب دادن به آدم هایی که همه دستشون به دهنشون میرسه به جا آورده شه؟

چند وقت بعدش یکی از فامیل های دیگمون که وضع مالی خیلی خوبی هم داشتن به رحمت خدا رفتند و بچه هاشون گفتند ما هزینه های شام و هزینه های اضافه رو میدیم به فقرا!

یادمه چقدر تو فامیل پر شد که ببین آقای فلانی خدا بیامرز چقدر برای این بچه هاش ارزش داد که حتی یه شام ناقابل هم ارزش ندادن براش بدند!!!

برام خنده دار بود که این مردم چطور میتونن ارزش شخصی رو با شام و نهار بعد از مردنش بسنجند!؟؟

خیلی شدید تصمیم دارم خیلی از این رسم و رسومات رو نسبت به براداشت خودم نقد کنمالبته نمیگم که همه چیزهایی که من میگم حتما درسته و برای همینم میخوام نظر بقیه رو هم بدونم....!

پس هرچه میخواهد دل تنگتون بگید...

یا علی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ