سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این دلها همچون تن‏ها به ستوه آید ، پس براى آسایش آن سخنان گزیده حکمت را بجوئید از هر جا که باید [نهج البلاغه]
 
جمعه 84 اسفند 5 , ساعت 12:46 صبح

بسم رب النور!


 


همه چیز از یک صبح پنجشنبه شروع شد! 4 هفته پیش. 8/10/84


وقتی هواپیما خواست فرود بیاد همه از پنجره پایینو نگاه میکردند مطمئنم همشون دنبال یه چیز میگشتند!


دنبال یه گنبد سبز!



 


وقتی مهماندار اعلام کرد به فرودگاه مدینه خوش آمدید دیگه مطمئن شدیم که اومدیم.


وقتی به چشمای بقیه مسافرا خوب دقیق میشدم قطره اشکی که تو چشماشون حلقه زده بود رو میدیدم.


شاید اونا هم هنوز باور نمیکردند.


نخل ها اولین چیزایی بودند که توجه همه را جلب کرده بودند.


شاید خیلی ها که قبلا مدینه را ندیده بودند ، با دیدن نخل یاد مدینه میوفتادند. آرزوشون این بود مدینه را ببینند. و این نخل ها نشون میداد که اینجا مدینه است!


 



 


اولین نگاه ها که به گنبد سبز و قبرستان بقیع افتاد چشم هیچکس تاب نیاورد.


 



 


یادش بخیر!


انگار همین دیروز بود چقدر توی هتل انتظار کشیدیم تا ساعت 10 خودمون را به بین الحرمین بقیع و مسجدالنبی برسونیم و دعا کمیل را آنجا بخونیم.


 



 


شب اول سفر فکر نمیکردیم عمر سفر اینقدر کوتاه باشد.


یادش بخیر روزهایی که در مدینه بودیم.


هرروز میرفتیم تا یه فاصله دورتا بتونیم بقیع را ببینیم.


 


 


 


یاد روزهایی که تو شلوغی مسجدالنبی گم میشدیم و یاد شب هایی که خودمون را تنهای تنها با حرم و بقیع حس میکردیم بخیر.


 


 


 


 


 


 


 


یاد روزهایی که از پشت پنجره های بقیع یواشکی کبوتر هاش را دید میزدیم بخیر.


 



چقدر بهشون حسودی میکردم.


اونها آزاد بودند هرجای بقیع که میخواستند پر بکشند اما ما فقط میتونستیم از فاصله دور اونم از پشت پنجره ها فقط غربت بقیع را ببینیم.


 



حیف که فرصت بودن در مدینه خیلی زود به سر رسید . حیف که  دیگه فرصت پشت پنجره های بقیع رفتن تمام شد.


 



یادش بخیر اونروزی که  از در اومدم و همه بچه ها را تو لباس های احرامشون دیدم. چقدر قشنگ شده بودند. همه داشتند لباس جدیدشون رو به هم تبریک میگفتند. یاد وقتی که از مسجد شجره محرم شدیم.


یاد روزای تو مکه بودن، یاد ساعت هایی که توی ماشین ها انتظار میکشیدیم تا به حرم برسیم. یاد شبای تو حرم بودن. یاد همه و همه بخیر


  



یاد عرفات بخیر، عجب صفایی داشت تو اون چادر ها دعای عرفه.یاد مداحی های آهنگران بخیر.


 



 


یاد مشعر


 



 


یاد منی بخیر


یاد بی خوابی های سفر بخیر


یاد پیاده روی ها،


یاد شبایی که 23 نفر سوار یه ماشین میشدیم تا زودتر به حرم برسیم.


یاد همه سختی های سفرکه شیرینی سفر را بیشتر کرده بود بخیر


 


افسوس که زود گذشت


حیف که قدر ندونستم


 


این عکسا تمام سوغاتی بود که من از این سفر با خودم آوردم


 


التماس دعا




لیست کل یادداشت های این وبلاگ