سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در ستایش انصار فرمود : ] به خدا آنان اسلام را پروراندند چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند ، با توانگرى و دستهاى بخشنده و زبانهاى برنده . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 85 آبان 14 , ساعت 10:29 عصر

به نام خدا

چند وقته هی میخوام اینجا رو زودتر به روز کنم اما خوب نمیشه

هر روز چیزای جالبی اتفاق میوفتاد که می گفتم این یکی رو حتما تو وبلاگم مینویسم اما خوب نشد دیگه!

ماه رمضون و اومد رفت..ولی بازم آدم نشدیم. امسال ماه رمضون خیلی زودتر از سال های قبل برام گذشت، هیچی هیچی نفهمیدم، تا اومدم چشمام رو باز کنم تموم شد. فکر کنم هر سال که داره به گناهام اضافه میشه ماه رمضون اون سال برام خیلی زودتر میگذره و هیچی از توش به دست نمیارم

 

بازم زمستون داره شروع میشه! هوای ابری رو خیلی دوست دارم چون، بهونه ای برا گریه کردن پیدا میکنم

اینجام که قربونش برم همیشه هوا ابریه!

چند روز پیش بیدار که شدم دیدم داره برف میاد، با اینکه خیلی برف و بارون دوست دارم اما کلی اعصابم ریخت به هم.

آخه برف اومدن هم  وقت داره،‏اول آبان که وخت برف اومدن نیست

تازه از همه اینا بدتر خودمون کم صبح تا شب بدبختی داریم،‏شب هم که میشینیم پای تلویزیون این سریال نرگس رو میذاره.. اعصاب مصاب که نداریم دیگه.

امروزم بر خلاف روزای تعطیل کله سحر پا شدیم نشستیم پا تلویزیون دادگاهه این صدام پدر سوخته رو ببینیم. آی دلم خنک میشد وختی رئیس دادگاهه با این صدام بد صوبت میکنه. آخرشم که حکم اعدام داد، البته من که چشمم آب نمیخوره اعدامش کنند. ولی فکر میکنم اعدام آسونترین مجازات برای این بشر هست. مستحق بیشتر از اینهاست

فعلا این مقدمات رو مینویسم تا بعدن دلم میخواد بیشتر از اتفاقات و مسائل جالب دانشگاهمون بنویسم.

فعلا خیلی فجیع محتاج به التماس دعاییم، نه ببخشید محتاج به دعاییم.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ