• وبلاگ : دختـــــر غربتـــي
  • يادداشت : باباجان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام عزيزم !.....چند روزي بود كه عجيب دلم برات تنگ شده بود .حالام كه اومدم اين خبر بدو شنيدم .........نميخام بهت دلداري بدم كه منم وقتي مرگ بابابزرگمو شنيدم همين حا ل تورو داشتم .............براي ارزوي صبر ميكنم ..............

    سلام

    با كلي خوشحالي از اين كه خبري از نوه ي گلم شده اومدم اينجا

    اما

    دلم گرفت

    .

    .

    ناراحت كننده است

    ما ادم ها از رفتن عزيزانمان ناراحت مي شويم و البته بيشتر به خاطر خودمان نه آنها

    به هر حال مي داني كه اين رسم زمانه است .....

    مهم اينه كه هميشه با خدا باشي و به خرف هاش گوش بدي

    نه اينكه سختي كه ژيش آمد بگي نه ... مي خوام به دلم گوش كنم ...

    ژناهت خودش باشه كه اون بلده چه جوري آرومت كنه ...

    .

    گاهي هم از ما احوالي بپرس تا يه دفعه نيان بهت بگن فلاني هم مرد ....

    يا حق

    باسلام

    ميلاد با سعادت بانوي كرامت و بزرگواري حضرت فاطمه معصومه (س) را تبريك عرض مي نمايم .

    به ريسمان الهي چنگ زنيد

    باتشكر

    + ك 
    بالاخره تصميم گرفتي دوباره آپ كني؟
    + گ 

    خدا رحمتش كند

    هر وقت حوصله داشتي بگو چرا خارج از ايران زندگي مي كنيد؟

    او

    بنام حق

    دوست عزيز من

    وب نوشت حقير را با عنوان آسور دات پارسيبلاگ رو بستند و اين نبود مگر بدليل نوع تفكر و برداشت من از دنيا . مرگ هديه اي آسماني براي رهائي بشر از زندان جسم مي باشد و نزديكان اگر به خدا و از ميان رفته خود اعتقاد داشته باشند بر اين رهائي و بازگشت پايكوبي مي كنند و لباس سپيد مي پوشند . اين كه ما امروز گرفتار مذهب دست ساخته بشر و پليدي بنام تشيع صفوي شده ايم و هزاروچهارصد سال پيش كشورمان بتصرف بيگانه در آمد و از راه هاي واقعي منتهي به خدا دور افتاديم و گرفتار مرده پرستي و طلب معجزه از سنگ و خاك افتاديم به ورطه عزاي بعد از رهائي نزديكان مان گرفتار آمديم ، گوئي از سر خود خواهي دردها و رنج هاي حمل جسم ناتوان عزيزانمان را نديده و نمي بينيم و مايل به آزادي ايشان نيستيم .به هر حال من در غم از دست دادن عزيز شما با شما شريكم به همان گونه كه همه رفتگان در تاريخ زندگي من در ايران اين درد را بر سينه من نشانده اند كه جامعه و افكار پليد حاكم بر آن كه نه زندگي كنيم و نه به ديگران اجازه كردن بدهيم باعث زندگي نكردن عزيزان هموطن من شده . امروز اين رسالت بر دوش زنده هاست تا روش زندگي كردن را بياموزند و بياموزانند و حق زندگي براي خود و براي ديگران را محترم بشمارند . براي عزيز به سفر رفته شما آرزوي راحت روان و رحمت الهي را از درگاه حق مسئلت مي كنم .

    يا حق

    پيروز باشيد و زندگي كنيد با چهره اي شاد و بشاش به زيارت پدر بزرگ برويد كه نه خدا و عزيزان ما از ناشادي ما لذت نمي برند . دشمن ذهن وظيفه اي جز رنجوري و كشتن ما در سايه عواطف و احساسات ندارد . تسليم دشمن نشويد .

    خيلي سخته تحمل مرگ يک عزيز مخصوصا وقتي که به اون دلبستگي داشته باشي و بدتر از موقعي که اونو به خاک بسپارن و نتوني قبلش روشو ببيني . خدا رحمتش کنه