• وبلاگ : دختـــــر غربتـــي
  • يادداشت : باباجان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    او

    بنام حق

    دوست عزيز من

    وب نوشت حقير را با عنوان آسور دات پارسيبلاگ رو بستند و اين نبود مگر بدليل نوع تفكر و برداشت من از دنيا . مرگ هديه اي آسماني براي رهائي بشر از زندان جسم مي باشد و نزديكان اگر به خدا و از ميان رفته خود اعتقاد داشته باشند بر اين رهائي و بازگشت پايكوبي مي كنند و لباس سپيد مي پوشند . اين كه ما امروز گرفتار مذهب دست ساخته بشر و پليدي بنام تشيع صفوي شده ايم و هزاروچهارصد سال پيش كشورمان بتصرف بيگانه در آمد و از راه هاي واقعي منتهي به خدا دور افتاديم و گرفتار مرده پرستي و طلب معجزه از سنگ و خاك افتاديم به ورطه عزاي بعد از رهائي نزديكان مان گرفتار آمديم ، گوئي از سر خود خواهي دردها و رنج هاي حمل جسم ناتوان عزيزانمان را نديده و نمي بينيم و مايل به آزادي ايشان نيستيم .به هر حال من در غم از دست دادن عزيز شما با شما شريكم به همان گونه كه همه رفتگان در تاريخ زندگي من در ايران اين درد را بر سينه من نشانده اند كه جامعه و افكار پليد حاكم بر آن كه نه زندگي كنيم و نه به ديگران اجازه كردن بدهيم باعث زندگي نكردن عزيزان هموطن من شده . امروز اين رسالت بر دوش زنده هاست تا روش زندگي كردن را بياموزند و بياموزانند و حق زندگي براي خود و براي ديگران را محترم بشمارند . براي عزيز به سفر رفته شما آرزوي راحت روان و رحمت الهي را از درگاه حق مسئلت مي كنم .

    يا حق

    پيروز باشيد و زندگي كنيد با چهره اي شاد و بشاش به زيارت پدر بزرگ برويد كه نه خدا و عزيزان ما از ناشادي ما لذت نمي برند . دشمن ذهن وظيفه اي جز رنجوري و كشتن ما در سايه عواطف و احساسات ندارد . تسليم دشمن نشويد .